آنچه که نزد پارسها وجه اهمیّت و مقام و احترام به شمار میرفت، شجاعت، تهوّر و دلاوری بود، و پس از آن داشتن فرزندانی بسیار. شاه در هر سالی ضمن تشریفاتی هدایایی به آن کسی عطا میکرد که دارای فرزندانی بیشتر بود، آنان تحت شرایطی تربیتی تا سن بیست سالگی تنها سه چیز به فرزندان خود میآموزند و آن سه چیز عبارت است از: اسبسواری، تیراندازی، راستگویی. پدران تا سن پنجسالگی فرزندان خود را ملاقات نمیکنند و نزد زنان بزرگ میشوند و در این روش فلسفهای دارند و آن این است که هرگاه کودک در چنین سالهایی فوت کند، دل پدران به تأثیر و اندوه نگراید.
در نظر آنان زشتترین کارها دروغگوییبود، و پس از آن وامگرفتن؛ و در این باره استدلال میکنند که آدم وامدار و قرضمند معمولاً مجبور به دروغگویی میشود.
به جای سلام کردن، هنگامی که در مجلسی با هم روبهرو میشدند هم را میبوسیدندد،
هنگامی که می خواستند دربارهی مسئلهی مهمّی تصمیم بگیرند، در حالی مستی در انجمنی مسئله را طرح و دربارهی آن تصمیمی اتّخاذ میکنند، آن گاه فردای آن روز در حال هشیاری دگرباره همان مسئله را مطرح و دربارهاش رأی میگرفتند. هرگاه رأیشان در حال مستی و هشیاری مطابقت داشت، بدان عمل میکردند، وگرنه از آن منصرف میشدند.
پارسها نیز چون امروز که برپاکردن جشن تولّد معمول و مرسوم است، در انجام آن اهتمامی داشته و هر سال روز تولّد خود را جشن میگرفتهاند در این جشنها که اشراف و طبقهی کارگر و کشاورز جملگی به حفظ آن میکوشیدند، فقرا و اغنیا هر کدام مطابق با فراخور حالشان به مدعوین خوراک و غذاهایی میدادهاند. آنچه که بیشتر رواج داشت ذبح شتر، ، اسب و گاو بود و مصرف گوشت آنها بود و در جشنها پس از ذبح، حیوان را یکپارچه کباب میکردهاند.
آب یکی از مقدس ترین عناصر طبیعی در بین ایرانیان باستان بوده است برای آب احترام بسیاری قائل بودند ، در آبهای روانی که در شهر جریان داشت و در هرگونه مجاری و در آب ادرار نمیکردند، و حتی دست و صورت خود را در مجاری آب نمیشستند و در آنها آب دهان نمیافکنند و به کسی نیز اجازهی چنین کاری را نمیدهند.